1When Jesus had finished instructing his twelve disciples, he went on from there to teach and preach in their cities.2Now when John heard in prison about the deeds of the Christ, he sent word by his disciples (Mt 1:17; Mt 4:12; Mt 9:14; Mt 14:3; Lu 7:18)3and said to him, “Are you the one who is to come, or shall we look for another?” (Lu 3:15; Joh 4:25; Joh 6:14; Joh 11:27)4And Jesus answered them, “Go and tell John what you hear and see:5the blind receive their sight and the lame walk, lepers[1] are cleansed and the deaf hear, and the dead are raised up, and the poor have good news preached to them. (Mt 5:3; Lu 4:18; Lu 7:22; Jas 2:5)6And blessed is the one who is not offended by me.” (Isa 8:14; Joh 6:61)7As they went away, Jesus began to speak to the crowds concerning John: “What did you go out into the wilderness to see? A reed shaken by the wind? (Mt 3:1; Lu 1:80; Eph 4:14; Jas 1:6)8What then did you go out to see? A man[2] dressed in soft clothing? Behold, those who wear soft clothing are in kings’ houses.9What then did you go out to see? A prophet?[3] Yes, I tell you, and more than a prophet. (Mt 14:5; Mt 21:26; Lu 1:76)10This is he of whom it is written, “‘Behold, I send my messenger before your face, who will prepare your way before you.’ (Mal 3:1; Mr 1:2)11Truly, I say to you, among those born of women there has arisen no one greater than John the Baptist. Yet the one who is least in the kingdom of heaven is greater than he.12From the days of John the Baptist until now the kingdom of heaven has suffered violence,[4] and the violent take it by force. (Lu 16:16)13For all the Prophets and the Law prophesied until John, (Mt 11:12)14and if you are willing to accept it, he is Elijah who is to come. (Mal 4:5; Mt 17:10; Mr 9:11; Lu 1:17; Joh 1:21)15He who has ears to hear,[5] let him hear. (Mt 13:9; Mt 13:43; Lu 8:8; Lu 14:35)16“But to what shall I compare this generation? It is like children sitting in the marketplaces and calling to their playmates,17“‘We played the flute for you, and you did not dance; we sang a dirge, and you did not mourn.’18For John came neither eating nor drinking, and they say, ‘He has a demon.’ (Mt 3:4; Mr 1:6; Lu 1:15)19The Son of Man came eating and drinking, and they say, ‘Look at him! A glutton and a drunkard, a friend of tax collectors and sinners!’ Yet wisdom is justified by her deeds.”[6] (Mt 9:10; Mt 9:11; Mt 18:17; Lu 7:36; Lu 14:1; Lu 15:2; Lu 19:7; Joh 2:1; Joh 12:2)
Woe to Unrepentant Cities
20Then he began to denounce the cities where most of his mighty works had been done, because they did not repent. (Ps 81:11; Isa 1:2)21“Woe to you, Chorazin! Woe to you, Bethsaida! For if the mighty works done in you had been done in Tyre and Sidon, they would have repented long ago in sackcloth and ashes. (Eze 28:2; Am 1:9; Mt 15:21; Mr 3:8; Lu 10:12)22But I tell you, it will be more bearable on the day of judgment for Tyre and Sidon than for you. (Mt 11:21; Lu 12:47; Ac 17:31)23And you, Capernaum, will you be exalted to heaven? You will be brought down to Hades. For if the mighty works done in you had been done in Sodom, it would have remained until this day. (Isa 14:13; Mt 16:18; Lu 16:23; Ac 2:27)24But I tell you that it will be more tolerable on the day of judgment for the land of Sodom than for you.” (Mt 10:15; Mt 11:22)
1پس از آنكه عيسی اين احكام را به شاگردانش داد، از آنجا به شهرهای مجاور به راه افتاد تا در آنجا نيز مردم را تعليم دهد و موعظه كند.2وقتی يحيی در زندان خبر معجزههای عيسی را شنيد، دو نفر از شاگردان خود را نزد او فرستاد تا از او بپرسند:3«آيا تو همان مسيح موعود هستی، يا هنوز بايد منتظر آمدن او باشيم؟»4عيسی در جواب ايشان فرمود: «نزد يحيی بازگرديد و آنچه ديديد و شنيديد، برای او بيان كنيد كه5چگونه نابينايان بينا میشوند، لنگان راه میروند، جذامیها شفا میيابند، ناشنوایان شنوا میگردند، مردهها زنده میشوند و فقرا پيغام نجاتبخش خدا را میشنوند.6سپس به او بگوييد: خوشا به حال كسی كه به من شک نكند.»7وقتی شاگردان يحيی رفتند، عيسی دربارهٔ يحيی با مردم سخن گفت و فرمود: «آن مرد كه برای ديدنش به بيابان يهوديه رفته بوديد، كه بود؟ آيا مردی بود سست چون علف، كه از هر وزش بادی میلرزيد؟8آيا مردی بود با لباسهای گرانبها؟ كسانی كه لباسهای گرانبها میپوشند در قصرها زندگی میكنند، نه در بيابان.9آيا رفته بوديد پيامبری را ببينيد؟ بلی، به شما میگويم كه يحيی از يک پيامبر نيز بزرگتر است.10او همان كسی است كه كتاب آسمانی دربارهاش میفرمايد: من رسول خود را پيش از تو میفرستم تا راه را برايت باز كند.11«مطمئن باشيد در جهان تا به حال كسی بزرگتر از يحيی نبوده است؛ با وجود اين، كوچكترين شخص در ملكوت خدا از او بزرگتر است.12از وقتی كه يحيی به موعظه كردن و غُسل تعميد دادن شروع كرد تا به حال، ملكوت خداوندی رو به گسترش است و مردان زورآور آن را مورد هجوم قرار میدهند.13تمام نوشتههای تورات و پيامبران پيش از يحيی، از چيزهايی خبر میدادند كه میبايست بعداً اتفاق بيفتد.14اگر بتوانيد حقيقت را قبول كنيد، بايد بگويم كه يحيی همان الياس نبی است كه كتاب آسمانی میگويد میبايست بيايد.15گوشهايتان را خوب باز كنيد و به آنچه میگويم توجه كنيد.16«و اما به اين مردم چه بگويم؟ مانند كودكانی هستند كه در كوچهها به هنگام بازی، با بیحوصلگی به همبازيهای خود میگويند:17”نه به ساز ما میرقصيد، و نه به نوحهٔ ما گريه میكنيد.“18زيرا دربارهٔ يحيی كه لب به شراب نمیزد و اغلب روزهدار بود، میگوييد: ”ديوانه است.“19اما به من كه میخورم و مینوشم ايراد میگيريد كه پرخور و ميگسار و همنشين بدكاران و گناهكاران است. اگر عاقل بوديد چنين نمیگفتيد و میفهميديد چرا او چنان میكرد و من چنين.»
سزای بیايمانی
20آنگاه عيسی شروع كرد به توبيخ مردم شهرهايی كه بيشتر معجزاتش را در آنجا انجام داده بود، ولی ايشان به سوی خدا بازگشت نكرده بودند. او فرمود:21«وای بر تو ای خورزين و وای بر تو ای بيتصيدا! اگر معجزههايی كه من در كوچه و بازار شما انجام دادم، در صور و صيدون فاسد انجام میدادم، اهالی آنجا مدتها قبل، از روی خجالت و پشيمانی پلاسپوش و خاكسترنشين میشدند و توبه میكردند.22مطمئن باشيد عاقبتِ صور و صيدون در روز قيامت خيلی بهتر از شما خواهد بود.23ای كَفَرناحوم كه سر به آسمان كشيدهای، عاقبت به جهنم سرنگون خواهی شد چون اگر معجزاتی كه من در تو كردم، در سدوم میكردم، آن شهر تا به حال باقی مانده بود.24مطمئن باش عاقبتِ سدوم در روز قيامت بهتر از تو خواهد بود.»
«بياييد نزد من»
25در اين هنگام عيسی دعا كرد: «ای پدر، مالک آسمان و زمين، شكرت میكنم كه حقيقت را از كسانی كه خود را دانا میپندارند پنهان ساختی و آن را به كسانی كه همچون كودكانْ سادهدلند، آشكار نمودی.26بلی ای پدر، خواست تو چنين بود.27«پدر آسمانی همه چيز را به دست من سپرده است. فقط پدر آسمانی است كه پسرش را میشناسد و همينطور پدر آسمانی را فقط پسرش میشناسد و كسانی كه پسر بخواهد او را به ايشان بشناساند.28ای تمام كسانی كه زير يوغ سنگين زحمت میكشيد، نزد من آييد و من به شما آرامش خواهم داد.29-30يوغ مرا به دوش بكشيد و بگذاريد من شما را تعليم دهم، چون من مهربان و فروتن هستم، و به جانهای شما راحتی خواهم بخشيد. زيرا باری كه من بر دوش شما میگذارم، سبک است.»