John 3

English Standard Version

from Crossway
1 Now there was a man of the Pharisees named Nicodemus, a ruler of the Jews. (Lu 24:20; Joh 7:50; Joh 19:39)2 This man came to Jesus[1] by night and said to him, “Rabbi, we know that you are a teacher come from God, for no one can do these signs that you do unless God is with him.” (Mt 22:16; Joh 1:38; Joh 5:36; Joh 9:29; Joh 9:33; Joh 12:42; Ac 2:22; Ac 10:38)3 Jesus answered him, “Truly, truly, I say to you, unless one is born again[2] he cannot see the kingdom of God.” (Joh 1:13; Joh 3:36; 2Co 5:17; Ga 6:15; 1Pe 1:3; 1Pe 1:23)4 Nicodemus said to him, “How can a man be born when he is old? Can he enter a second time into his mother’s womb and be born?”5 Jesus answered, “Truly, truly, I say to you, unless one is born of water and the Spirit, he cannot enter the kingdom of God. (Eze 36:25; Mr 16:16; Ac 2:38; Eph 5:26; Tit 3:5; Heb 10:22)6 That which is born of the flesh is flesh, and that which is born of the Spirit is spirit.[3] (Joh 6:63; 1Co 15:50)7 Do not marvel that I said to you, ‘You[4] must be born again.’ (Joh 3:3; Joh 5:28)8 The wind[5] blows where it wishes, and you hear its sound, but you do not know where it comes from or where it goes. So it is with everyone who is born of the Spirit.” (Ec 11:5; Eze 37:9; 1Co 12:11)9 Nicodemus said to him, “How can these things be?” (Joh 6:52; Joh 6:60)10 Jesus answered him, “Are you the teacher of Israel and yet you do not understand these things? (Joh 9:30)11 Truly, truly, I say to you, we speak of what we know, and bear witness to what we have seen, but you[6] do not receive our testimony. (Joh 3:32)12 If I have told you earthly things and you do not believe, how can you believe if I tell you heavenly things?13 No one has ascended into heaven except he who descended from heaven, the Son of Man.[7] (Pr 30:4; Joh 3:31; Joh 6:38; Joh 6:42; Joh 6:62; Joh 7:34; Ac 2:34; Ro 10:6; 1Co 15:47; Eph 4:9)14 And as Moses lifted up the serpent in the wilderness, so must the Son of Man be lifted up, (Nu 21:9; Joh 8:28; Joh 12:32; Joh 12:34)15 that whoever believes in him may have eternal life.[8] (Joh 3:36; Joh 15:4; Joh 16:33; 1Jo 5:12; 1Jo 5:20)16 “For God so loved the world,[9] that he gave his only Son, that whoever believes in him should not perish but have eternal life. (Joh 1:29; Joh 10:28; Ro 5:8; Ro 8:32; Eph 2:4; 2Th 2:16; 1Jo 3:1; 1Jo 4:9)17 For God did not send his Son into the world to condemn the world, but in order that the world might be saved through him. (Joh 5:36; Joh 5:38; Joh 5:45; Joh 6:29; Joh 6:57; Joh 7:29; Joh 8:15; Joh 8:42; Joh 10:36; Joh 11:42; Joh 12:47; Joh 17:3; Joh 20:21; Ro 8:3; 1Jo 4:9; 1Jo 4:14)18 Whoever believes in him is not condemned, but whoever does not believe is condemned already, because he has not believed in the name of the only Son of God. (Mr 16:16; Joh 5:24; 1Jo 5:13)19 And this is the judgment: the light has come into the world, and people loved the darkness rather than the light because their works were evil. (Isa 30:10; Jer 5:31; Joh 1:4; Joh 1:9; Joh 7:7; Joh 9:39)20 For everyone who does wicked things hates the light and does not come to the light, lest his works should be exposed. (Job 24:13; Ro 13:12; Eph 5:11; Eph 5:13)21 But whoever does what is true comes to the light, so that it may be clearly seen that his works have been carried out in God.” (Ps 139:23; 1Jo 1:6)22 After this Jesus and his disciples went into the Judean countryside, and he remained there with them and was baptizing. (Joh 3:26; Joh 4:1)23 John also was baptizing at Aenon near Salim, because water was plentiful there, and people were coming and being baptized24 (for John had not yet been put in prison). (Mt 4:12; Joh 5:35)25 Now a discussion arose between some of John’s disciples and a Jew over purification. (Joh 2:6)26 And they came to John and said to him, “Rabbi, he who was with you across the Jordan, to whom you bore witness—look, he is baptizing, and all are going to him.” (Joh 1:7; Joh 3:2; Joh 12:19)27 John answered, “A person cannot receive even one thing unless it is given him from heaven. (Mt 21:25; Joh 6:65; 1Co 4:7; Heb 5:4; Jas 1:17)28 You yourselves bear me witness, that I said, ‘I am not the Christ, but I have been sent before him.’ (Mal 3:1; Mr 1:2; Lu 1:17; Joh 1:20; Ac 19:4)29 The one who has the bride is the bridegroom. The friend of the bridegroom, who stands and hears him, rejoices greatly at the bridegroom’s voice. Therefore this joy of mine is now complete. (Jud 14:20; So 5:1; Mt 9:15; Mt 25:1)30 He must increase, but I must decrease.”[10] (Mt 3:11)31 He who comes from above is above all. He who is of the earth belongs to the earth and speaks in an earthly way. He who comes from heaven is above all. (Joh 3:13; Joh 8:23; Ro 9:5; Eph 1:21; 1Jo 4:5)32 He bears witness to what he has seen and heard, yet no one receives his testimony. (Joh 1:11; Joh 3:11; Joh 3:19; Joh 5:43; Joh 12:37)33 Whoever receives his testimony sets his seal to this, that God is true. (Joh 6:27; 2Co 1:22; Eph 1:13; 1Jo 5:10; Re 7:3)34 For he whom God has sent utters the words of God, for he gives the Spirit without measure. (Eze 4:11; Eze 4:16; Joh 3:17)35 The Father loves the Son and has given all things into his hand. (Mt 28:18; Joh 5:20)36 Whoever believes in the Son has eternal life; whoever does not obey the Son shall not see life, but the wrath of God remains on him. (Mt 19:16; Joh 3:3; Joh 3:15; Joh 5:24; Joh 6:40; Joh 6:47; Joh 6:54; Joh 11:25; Joh 20:31; Ro 2:8; Eph 5:6; Col 3:6; 1Jo 5:12)

John 3

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

from Biblica
1-2 يک شب، يكی از روحانيون بزرگ يهود برای گفت و شنود نزد عيسی آمد. نام او نيقوديموس و از فرقهء فريسیها بود. نيقوديموس به عيسی گفت: «استاد، ما روحانيون اين شهر، همه میدانيم كه شما از طرف خدا برای هدايت ما آمدهايد. معجزاتتان نشان میدهد كه خدا با شماست.»3 عيسی جواب داد: «اگر تولد تازه پيدا نكنی، هرگز نمیتوانی ملكوت خدا را ببينی. اين كه میگويم عين حقيقت است.»4 نيقوديموس با تعجب گفت: «منظورتان از تولد تازه چيست؟ چگونه امكان دارد پيرمردی مثل من، به شكم مادرش بازگردد و دوباره متولد شود؟»5 عيسی جواب داد: «آنچه میگويم عين حقيقت است. تا كسی از آب و روح تولد نيابد، نمیتواند وارد ملكوت خدا شود.6 زندگی جسمانی را انسان توليد میكند، ولی زندگی روحانی را روح خدا از بالا میبخشد.7 پس تعجب نكن كه گفتم بايد تولد تازه پيدا كنی.8 درست همانگونه كه صدای باد را میشنوی ولی نمیتوانی بگويی از كجا میآيد و به كجا میرود، در مورد تولد تازه نيز انسان نمیتواند پی ببرد كه روح خدا آن را چگونه عطا میكند.»9 نيقوديموس پرسيد: «منظورتان چيست؟ من سخنان شما را به درستی درک نمیكنم.»10 عيسی جواب داد: «نيقوديموس، تو از علمای دينی اسرائيل هستی؛ چگونه اين چيزها را درک نمیكنی؟11 براستی من آنچه را كه میدانم و ديدهام میگويم ولی تو نمیتوانی باور كنی.12 من از امور اين دنيا با تو سخن میگويم و تو باور نمیكنی. پس اگر از امور آسمان با تو صحبت كنم چگونه باور خواهی كرد؟13 چون فقط من كه مسيح هستم از آسمان به اين جهان آمدهام و باز هم به آسمان باز میگردم.14-15 همانگونه كه موسی در بيابان مجسمه مار مفرغی را بر چوبی آويزان كرد تا مردم به آن نگاه كنند و از مرگ نجات يابند، من نيز بايد بر صليب آويخته شوم تا مردم به من ايمان آورده، از گناه نجات پيدا كنند و زندگی جاويد بيابند.16 زيرا خدا به قدری مردم جهان را دوست دارد كه يگانه فرزند خود را فرستاده است، تا هر كه به او ايمان آورد، هلاک نشود بلكه زندگی جاويد بيابد.17 خدا فرزند خود را فرستاده است نه برای اينكه مردم را محكوم كند بلكه بهوسیلهٔ او نجاتشان دهد.18 «كسانی كه به او ايمان بياورند، هيچ نوع محكوميت و هلاكتی در انتظارشان نيست؛ ولی كسانی كه به او ايمان نياورند، از هم اكنون محكومند، چون به يگانه فرزند خدا ايمان نياوردهاند.19 محكوميت بیايمانان به اين دليل است كه نور از آسمان به اين جهان آمد ولی مردم تاريكی را بيشتر از نور دوست داشتند، چون اعمال و رفتارشان بد است.20 مردم از نور آسمانی نفرت دارند، چون میخواهند در تاريكی، گناه ورزند؛ پس به نور نزديک نمیشوند، مبادا كارهای گناهآلودشان ديده شود و به سزای اعمالشان برسند.21 ولی درستكاران با شادی به سوی نور میآيند تا همه ببينند كه آنچه میكنند، پسنديدهٔ خداست.»22 پس از آن، عيسی با شاگردان خود از اورشليم بيرون رفت، اما مدتی در ايالت يهوديه به سر برد و مردم را غسل تعميد میداد.23 يحيی در اين هنگام نزديک ساليم در محلی به اسم عينون مردم را غسل تعميد میداد، چون در آنجا آب زياد بود و مردم برای تعميد نزد وی میآمدند.24 اين قبل از زندانی يحيی بود.25 روزی، يک يهودی با شاگردان يحيی بر سر طهارت به بحث پرداخت.26 شاگردان يحيی نزد او آمدند و گفتند: «استاد، آن شخصی كه آن طرف رود اردن بود و گفتی كه مسيح است، اكنون او نيز مردم را غسل تعميد میدهد و همه نزد او میروند، در صورتی كه بايد پيش ما بيايند.»27 يحيی جواب داد: «كار هر کس را خدا از آسمان تعيين میكند.28 كار من اين است كه راه را برای مسيح باز كنم تا مردم همه نزد او بروند. شما خود شاهديد كه من صريحاً گفتم كه مسيح نيستم، بلكه آمدهام تا راه را برای او باز كنم.29 در يک عروسی، عروس پيش داماد میرود و دوست داماد در شادی او شريک میشود. من نيز دوست دامادم و از خوشی داماد خوشحالم.30 او بايد روزبهروز بزرگتر شود و من كوچكتر.31 «او از آسمان آمده و مقامش از همه بالاتر است. من از اين زمين هستم و فقط امور زمينی را درک میكنم.32 او آنچه را كه ديده و شنيده است میگويد ولی عدهٔ كمی سخنان او را باور میكنند.33-34 كسانی كه به او ايمان میآورند، پی میبرند كه خدا سرچشمهٔ راستی است، چون اين شخص كه از طرف خداست كلام خدا را میگويد، زيرا روح خداوند به فراوانی در اوست.35 پدر آسمانی ما خدا، او را دوست دارد، چون او فرزند خداست و خدا همه چيز را در اختيار او قرار داده است.36 خدا كسانی را كه به فرزند او ايمان آورند، نجات میدهد و زندگی جاويد نصيبشان میسازد. ولی كسانی كه به او ايمان نياورند و از او اطاعت نكنند، هرگز به حضور خدا راه نخواهند يافت، بلكه گرفتار خشم او خواهند شد.»