Your browser is out of date. If ERF Bibleserver is very slow, please update your browser.

وارد شدن
... و از همه ویژگی ها استفاده کنید!

  • آن را بخوان1. Mose 3
  • یادداشت
  • برچسب ها
  • لایک ها
  • تاریخ
  • واژگان
  • طرح برای مطالعه
  • گرافیک
  • فیلم ها
  • Special occasions
  • اهدا کنید
  • بلاگ
  • Newsletter
  • شریک
  • کمک
  • مخاطب
  • مهارت الکسا
  • برای وب مسترها
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • Accessibility Statement
  • مقررات عمومی حمایت از داده ها (GDPR)
  • چاپ
  • Language: فارسی
© 2025 ERF
آزادانه وارد سیستم شوید

اِرميا 39

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

from Biblica

سقوط اورشليم

1 در ماه دهم از نهمين سال سلطنت صدقيا، پادشاه يهودا، نبوكدنصر، پادشاه بابل، با تمام سپاه خود بار ديگر به اورشليم حمله كرده، آن را محاصره نمود. 2 در روز نهم ماه چهارم، از سال يازدهم سلطنت صدقيا، بابلیها ديوار شهر را خراب كرده، به داخل رخنه نمودند و شهر را تصرف كردند. 3 سپس تمام فرماندهان سپاه بابل داخل شهر شدند و پيروزمندانه كنار«دروازهٔ وسطی» نشستند. در ميان آنها نرجل شراصر، سمجرنبو، سرسكيم و نرجل شراصر (مشاور پادشاه بابل)، به چشم میخوردند. 4 وقتی صدقيای پادشاه و لشكريانش ديدند كه شهر سقوط كرده، شبانه از دروازهای كه بين دو ديوار پشت باغ كاخ سلطنتی بود، فرار كردند و به سوی درهٔ اردن رفتند. 5 ولی بابلیها، پادشاه را تعقيب كردند و او را در دشت اريحا گرفتند و به حضور نبوكدنصر، پادشاه بابل آوردند. او در شهر ربله واقع در خاک حمات مستقر شده بود. در آنجا او حكم مجازات صدقيا را صادر كرد. 6 پادشاه بابل دستور داد فرزندان صدقيا و مقامات يهودا را در برابر چشمان او اعدام كنند. 7 سپس امر كرد كه چشمان صدقيا را از حدقه درآورند و او را با زنجير ببندند و به بابل ببرند. 8 در اين ضمن، بابلیها شهر و كاخ سلطنتی را به آتش كشيدند و ديوار شهر را خراب كردند. 9 به دستور نبوزرادان فرماندهٔ سپاه بابل، باقيماندهٔ جمعيت اورشليم و تمام كسانی را كه به او پناه آورده بودند، به بابل فرستادند؛ 10 ولی فقيران را كه چيزی نداشتند در سرزمين يهودا باقی گذاشتند و مزرعه و تاكستان به ايشان دادند. 

آزادی ارميا

11-12 در ضمن نبوكدنصر به نبوزرادان دستور داده بود كه مرا پيدا كند و سفارش كرده بود كه از من به خوبی مواظبت نمايد و هر چه میخواهم، در اختيارم بگذارد. 13-14 پس نبوزرادان، فرماندهٔ سپاه بابل و نبوشزبان رئيس خواجهسرايان و نرجل شراصر، مشاور پادشاه و ساير مقامات طبق دستور پادشاه، سربازانی به زندان فرستادند تا مرا ببرند و به جدليا (پسر اخيقام، نوهٔ شافان) بسپارند تا مرا به خانهٔ خود ببرد. به اين ترتيب من به ميان قوم خود كه در آن سرزمين باقی مانده بودند، بازگشتم. 

نظر لطف خدا نسبت به عبدملک

15 پيش از حملهٔ بابلیها، زمانی كه من هنوز در زندان بودم، خداوند اين پيغام را به من داد: 16 «به سراغ عبدملک حبشی بفرست و به او بگو كه خداوند قادر متعال، خدای اسرائيل چنين میفرمايد: ”بلاهايی را كه قبلاً گفته بودم، بزودی بر سر اين شهر خواهم آورد، و تو نيز شاهد آن خواهی بود. 17 ولی تو را از مهلكه نجات خواهم داد و به دست كسانی كه از ايشان میترسی، كشته نخواهی شد. 18 به پاس ايمان و اعتمادی كه نسبت به من داری، جانت را حفظ میكنم و تو را در امان نگه خواهم داشت.“» 

Persian Contemporary Bible TM
Copyright © 1995, 2005, 2018 by Biblica, Inc.
Used with permission. All rights reserved worldwide.

“Biblica”, “International Bible Society” and the Biblica Logo are trademarks registered in the United States Patent and Trademark Office by Biblica, Inc. Used with permission.