ايوب‌ 40

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

1-3 آيا هنوز هم میخواهی با من كه خدای قادر مطلق هستم مباحثه كنی؟ تو كه از من انتقاد میكنی آيا میتوانی جوابم را بدهی؟ ايوب به خداوند چنين پاسخ داد:4 «من كوچكتر از آنم كه بتوانم به تو جواب دهم. دست بر دهانم میگذارم5 و ديگر سخن نمیگويم.»6 آنگاه خداوند از ميان گردباد بار ديگر به ايوب چنين گفت:7 اكنون مثل يک مرد بايست و به سؤال من جواب بده.8 آيا مرا به بیعدالتی متهم میسازی و مرا محكوم میكنی تا ثابت كنی كه حق با توست؟9 آيا تو مثل من توانا هستی؟ آيا صدای تو میتواند مانند رعد من طنين اندازد؟10 اگر چنين است پس خود را به فّر و شكوه ملبس ساز و با جلال و عظمت به پا خيز.11 به متكبران نگاه كن و با خشم خود آنها را به زير انداز.12 با يک نگاه، متكبران را ذليل كن و بدكاران را در جايی كه ايستادهاند پايمال نما.13 آنها را با هم در خاک دفن كن و ايشان را در دنيای مردگان به بند بكش.14 اگر بتوانی اين كارها را بكنی، آنگاه من قبول میكنم كه با قوت خود میتوانی نجات يابی.15 نگاهی به بهيموت[1] بينداز! من او را آفريدهام، همانطور كه تو را آفريدهام! او مثل گاو علف میخورد.16 كمر پرقدرت و عضلات شكمش را ملاحظه كن.17 دمش مانند درخت سرو، راست است. رگ و پی رانش محكم به هم بافته شده است.18 استخوانهايش مانند تكههای مفرغ و دندههايش چون ميلههای آهن، محكم میباشند.19 عجيبترين مخلوق من است و تنها من میتوانم او را از پای درآورم.20 كوهها بهترين علوفهٔ خود را به او میدهند و حيوانات وحشی در كنار او بازی میكنند.21 زير درختان كُنار، در نيزارها دراز میكشد22 و سايهٔ آنها او را میپوشانند و درختان بيد كنار رودخانه او را احاطه میكنند.23 طغيان رودخانهها او را مضطرب نمیسازد و حتی اگر امواج جوشان رود اردن بر سرش بريزد، ترس به خود راه نمیدهد.24 هيچكس نمیتواند قلاب به بينی او بزند و او را به دام اندازد.