1خداوند به موسی فرمود: «دو لوح سنگی مثل لوحهای اول كه شكستی تهيه كن تا دوباره ده فرمان را روی آنها بنويسم. (تثنيه 10:1)2فردا صبح حاضر شو و از كوه سينا بالا بيا و بر قلهٔ كوه در حضور من بايست.3هيچكس با تو بالا نيايد و كسی هم در هيچ نقطهٔ كوه ديده نشود. گله و رمه هم نزديک كوه نچرند.»4موسی همانطور كه خداوند فرموده بود، صبح زود برخاست و دو لوح سنگی مثل لوحهای قبلی تراشيد و آنها را به دست گرفته، از كوه سينا بالا رفت.5-6آنگاه خداوند در ابر نزول فرمود و كنار او ايستاد. سپس از برابر موسی عبور كرد و نام مقدس خود را ندا داد و فرمود: «من خداوند هستم، خدای رحيم و مهربان، خدای ديرخشم و پراحسان؛ خدای امين كه7به هزاران نفر رحمت میكنم و خطا و عصيان و گناه را میبخشم؛ ولی گناه را هرگز بیسزا نمیگذارم. انتقام گناه پدران را از فرزندان آنها تا نسل چهارم میگيرم.»8موسی در حضور خداوند به خاک افتاد و او را پرستش كرده،9گفت: «خداوندا، اگر واقعا مورد لطف تو قرار گرفتهام، استدعا میكنم كه تو نيز همراه ما باشی. میدانم كه اين قوم سركشند، ولی از سر تقصيرها و گناهان ما بگذر و بار ديگر ما را مثل قوم خاص خود بپذير.»
خدا با قوم اسرائيل دوباره عهد میبندد
10؛ و خداوند فرمود: «اينک با تو عهد میبندم و در نظر تمامی قوم كارهای عجيب میكنم كارهای عجيبی كه نظير آن در هيچ جای دنيا ديده نشده است. تمام بنیاسرائيل قدرت مهيب مرا كه بوسيلهٔ تو به آنها نشان میدهم، خواهند ديد. (خروج 23:14; تثنيه 7:1; تثنيه 16:1)11آنچه را كه امروز به شما امر میكنم، اطاعت كنيد. من قبايل اموری، كنعانی، حيتی، فرزی، حوی و يبوسی را از سر راه شما برمیدارم.12مواظب باشيد هرگز با آن قبايل پيمان دوستی نبنديد، مبادا شما را به راههای گمراه كننده بكشانند.13بلكه بايد بتها، مجسمههای شرمآور و قربانگاههای آنها را ويران كنيد.14نبايد خدايی را جز من عبادت نماييد، زيرا من خدای غيوری هستم و پرستش خدای غير را تحمل نمیكنم.15«هرگز نبايد با ساكنان آنجا پيمان دوستی ببنديد؛ چون آنها به جای پرستش من، بتها را میپرستند و برای آنها قربانی میكنند. اگر با ايشان دوست شويد شما را به بتپرستی خواهند كشانيد؛16شما دختران بتپرست آنها را برای پسران خود خواهيد گرفت و در نتيجه پسران شما هم از خدا برگشته بتهای زنان خود را خواهند پرستيد.17«برای خود هرگز بت نسازيد.18«عيد فطير را هر سال به مدت هفت روز جشن بگيريد. اين جشن را همانطور كه گفتم در ماه ابيب برگزار كنيد، چون در همين ماه بود كه از بندگی مصريان آزاد شديد.19«تمام نخستزادههای نر گاو و گوسفند و بز شما به من تعلق دارند.20در برابر نخستزادهٔ نر الاغ، يک بره به من تقديم كنيد و اگر نخواستيد اين كار را بكنيد گردن الاغ را بشكنيد. ولی برای تمام پسران ارشد خود حتماً بايد عوض دهيد. «هيچكس نبايد با دست خالی به حضور من حاضر شود.21«فقط شش روز كار كنيد و در روز هفتم استراحت نماييد، حتی در فصل شخم و فصل درو.22«عيد هفتهها را در هنگام نخستين درو گندم و عيد سايبانها را در پاييز كه فصل جمعآوری محصول است نگاه داريد.23«سالی سه بار تمام مردان و پسران قوم اسرائيل بايد برای عبادت به حضور خداوند، خدای اسرائيل بيايند.24زمانی كه به حضور من میآييد، كسی دست طمع به سوی سرزمين شما دراز نخواهد كرد، زيرا تمام قبايل بيگانه را از ميان شما بيرون میرانم و حدود سرزمين شما را وسيع میگردانم.25«خون قربانی را هرگز همراه با نان خميرمايهدار به حضور من تقديم نكنيد و از گوشت برهٔ عيد پسح تا صبح چيزی باقی نگذاريد.26«هر سال بهترين نوبر محصولات خود را به خانهٔ خداوند، خدای خود بياوريد. «بزغاله را در شير مادرش نپزيد.»27خداوند به موسی فرمود: «اين قوانين را بنويس، چون عهد خود را بر اساس اين قوانين با تو و با قوم اسرائيل بستهام.»
موسی از كوه فرود میآيد
28موسی چهل شبانه روز بالای كوه در حضور خداوند بود. در آن مدت نه چيزی خورد و نه چيزی آشاميد. در آن روزها بود كه خداوند ده فرمان را روی دو لوح سنگی نوشت.29-30وقتی موسی با دو لوح سنگی از كوه سينا فرود آمد، چهرهاش بر اثر گفتگو با خدا میدرخشيد؛ ولی خود موسی از اين درخشش خبر نداشت. هارون و قوم اسرائيل وقتی موسی را با آن صورت نورانی ديدند، ترسيدند به او نزديک شوند.31ولی موسی ايشان را به نزد خود خواند. آنگاه هارون و بزرگان قوم نزد او آمدند و موسی با ايشان سخن گفت.32سپس تمام مردم پيش او آمدند و موسی دستوراتی را كه خداوند در بالای كوه به او داده بود، به ايشان بازگفت.33موسی پس از آنكه سخنانش تمام شد، نقابی بر صورت خود كشيد.34هر وقت موسی به خيمهٔ عبادت میرفت تا با خداوند گفتگو كند، نقاب را از صورتش بر میداشت. وقتی از خيمه بيرون میآمد هر چه از خداوند شنيده بود برای قوم بازگو میكرد،35و مردم صورت او را كه میدرخشيد، میديدند. سپس او نقاب را دوباره به صورت خود میكشيد و نقاب بر صورت او بود تا وقتی كه باز برای گفتگو با خداوند به خيمهٔ عبادت داخل میشد.
10And he said, “Behold, I am making a covenant. Before all your people I will do marvels, such as have not been created in all the earth or in any nation. And all the people among whom you are shall see the work of the Lord, for it is an awesome thing that I will do with you. (خروج 34:27; تثنيه 4:32; تثنيه 5:2; تثنيه 10:21; تثنيه 29:1; يوشع 6:20; يوشع 10:12; 2سموئيل 7:23; مزامير 77:14; مزامير 78:12; مزامير 145:6; اشعيا 64:3)11“Observe what I command you this day. Behold, I will drive out before you the Amorites, the Canaanites, the Hittites, the Perizzites, the Hivites, and the Jebusites. (خروج 13:5)12Take care, lest you make a covenant with the inhabitants of the land to which you go, lest it become a snare in your midst. (خروج 23:32; خروج 23:33; تثنيه 7:2; يوشع 23:12; داوران 2:2)13You shall tear down their altars and break their pillars and cut down their Asherim (خروج 23:24; تثنيه 7:5; تثنيه 12:3; تثنيه 16:21; داوران 2:2; داوران 6:25; 2پادشاهان 18:4; 2پادشاهان 23:14; 2تواريخ 31:1; 2تواريخ 34:3)14(for you shall worship no other god, for the Lord, whose name is Jealous, is a jealous God), (خروج 20:3; خروج 20:5)15lest you make a covenant with the inhabitants of the land, and when they whore after their gods and sacrifice to their gods and you are invited, you eat of his sacrifice, (خروج 34:12; لاويان 17:7; لاويان 20:5; اعداد 25:2; تثنيه 31:16; داوران 2:17; مزامير 106:28; اِرميا 3:9; حزقيال نبی 6:9; 1قرنتس 8:4; 1قرنتس 8:7; 1قرنتس 8:10; 1قرنتس 10:27)16and you take of their daughters for your sons, and their daughters whore after their gods and make your sons whore after their gods. (خروج 34:15; تثنيه 7:3; 1پادشاهان 11:2; عزرا 9:2; نحميا 13:25)17“You shall not make for yourself any gods of cast metal. (خروج 32:4; خروج 32:8; لاويان 19:4; تثنيه 27:15)18“You shall keep the Feast of Unleavened Bread. Seven days you shall eat unleavened bread, as I commanded you, at the time appointed in the month Abib, for in the month Abib you came out from Egypt. (خروج 12:15; خروج 13:4)19All that open the womb are mine, all your male[2] livestock, the firstborn of cow and sheep. (خروج 13:2)20The firstborn of a donkey you shall redeem with a lamb, or if you will not redeem it you shall break its neck. All the firstborn of your sons you shall redeem. And none shall appear before me empty-handed. (خروج 13:13; خروج 23:15; اعداد 18:15; تثنيه 16:16)21“Six days you shall work, but on the seventh day you shall rest. In plowing time and in harvest you shall rest. (خروج 20:9)22You shall observe the Feast of Weeks, the firstfruits of wheat harvest, and the Feast of Ingathering at the year’s end. (خروج 23:16; تثنيه 16:10; تثنيه 16:13)23Three times in the year shall all your males appear before the Lord God, the God of Israel. (خروج 23:14; خروج 23:17; تثنيه 16:16)24For I will cast out nations before you and enlarge your borders; no one shall covet your land, when you go up to appear before the Lord your God three times in the year. (خروج 23:27; خروج 33:2; تثنيه 7:1; تثنيه 12:20; تثنيه 19:8; مزامير 78:55; مزامير 80:8; امثال 16:7)25“You shall not offer the blood of my sacrifice with anything leavened, or let the sacrifice of the Feast of the Passover remain until the morning. (خروج 12:8; خروج 12:10)26The best of the firstfruits of your ground you shall bring to the house of the Lord your God. You shall not boil a young goat in its mother’s milk.” (خروج 23:19; تثنيه 14:21)27And the Lord said to Moses, “Write these words, for in accordance with these words I have made a covenant with you and with Israel.” (خروج 34:10)28So he was there with the Lord forty days and forty nights. He neither ate bread nor drank water. And he wrote on the tablets the words of the covenant, the Ten Commandments.[3] (خروج 24:18; خروج 31:18; خروج 32:16; خروج 34:1; تثنيه 4:13; تثنيه 10:2; تثنيه 10:4)
The Shining Face of Moses
29When Moses came down from Mount Sinai, with the two tablets of the testimony in his hand as he came down from the mountain, Moses did not know that the skin of his face shone because he had been talking with God.[4] (خروج 32:15; متیٰ 17:2; 2قرنتس 3:7)30Aaron and all the people of Israel saw Moses, and behold, the skin of his face shone, and they were afraid to come near him. (خروج 34:29)31But Moses called to them, and Aaron and all the leaders of the congregation returned to him, and Moses talked with them.32Afterward all the people of Israel came near, and he commanded them all that the Lord had spoken with him in Mount Sinai. (خروج 24:3)33And when Moses had finished speaking with them, he put a veil over his face. (2قرنتس 3:13)34Whenever Moses went in before the Lord to speak with him, he would remove the veil, until he came out. And when he came out and told the people of Israel what he was commanded, (2قرنتس 3:16)35the people of Israel would see the face of Moses, that the skin of Moses’ face was shining. And Moses would put the veil over his face again, until he went in to speak with him. (خروج 34:29)