Your browser is out of date. If ERF Bibleserver is very slow, please update your browser.

وارد شدن
... و از همه ویژگی ها استفاده کنید!

  • آن را بخوان1. Mose 3
  • یادداشت
  • برچسب ها
  • لایک ها
  • تاریخ
  • واژگان
  • طرح برای مطالعه
  • گرافیک
  • فیلم ها
  • Special occasions
  • اهدا کنید
  • بلاگ
  • Newsletter
  • شریک
  • کمک
  • مخاطب
  • مهارت الکسا
  • برای وب مسترها
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • Accessibility Statement
  • مقررات عمومی حمایت از داده ها (GDPR)
  • چاپ
  • Language: فارسی
© 2025 ERF
آزادانه وارد سیستم شوید

زكريا 11

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

from Biblica

نابودی قدرتمندان ظالم

1 ای لبنان، دروازههای خود را باز كن تا آتش، درختان سرو تو[1] را بسوزاند. 2 ای درختان صنوبر، برای تمامی درختان سرو كه تباه شدهاند گريه كنيد. ای بلوطهای باشان زاری كنيد، زيرا جنگل عظيم نابود شده است. 3 ای حاكمان، گريه و زاری كنيد، زيرا جاه و جلال شما بر باد رفته است. غرش اين شيرهای ژيان را بشنويد، چون درهٔ اردن پرشكوهشان ويران شده است. 

قضيهٔ دو چوپان

4 خداوند، خدايم به من فرمود: «برو و چوپان[2] گوسفندانی باش كه قرار است سربريده شوند. 5 رهبران شرور، قوم مرا خريد و فروش میكنند. چوپانانشان آنها را با بیرحمی میفروشند و میگويند: ”خدا را شكر! ثروتمند شديم!“ و خريدارانشان آنها را خريده سر میبرند بدون اينكه مجازات شوند.» 6 خداوند میفرمايد: «من ديگر بر مردم اين سرزمين رحم نخواهم كرد، بلكه میگذارم آنها در چنگ رهبران شرور خودشان گرفتار شده، كشته شوند. رهبران شرور، اين سرزمين را مبدل به بيابان خواهند كرد و من مانع كارشان نخواهم شد.» 7 پس من دو عصای چوپانی در دست گرفته يكی را«فيض» و ديگری را«پيوند» ناميدم و همانطور كه به من دستور داده شده بود، گله را چرانيدم. 8 در عرض يک ماه، از شر سه چوپان اين گله آزاد شدم؛ ولی گوسفندان از من متنفر گشتند و من نيز از دست آنها خسته و بيزار گشتم. 9 پس به آنها گفتم: «از اين به بعد چوپان شما نخواهم بود. آن كه مردنی است بگذار بميرد و آن كه كشته شدنی است بگذار كشته شود. آنهايی هم كه باقی میمانند بگذار همديگر را بدرند و بخورند!» 10 آنگاه عصايم را كه«فيض» نام داشت شكستم تا نشان دهم كه خداوند عهدی را كه با آنها بسته بود شكسته است. 11 پس در همان روز عهد شكسته شد. آنگاه كسانی كه گوسفندان را خريد و فروش میكردند و به من چشم دوخته بودند، متوجه شدند كه خداوند بوسيلهٔ كاری كه من كردم پيامی به آنها میدهد. 12 من به آنها گفتم: «اگر مايليد، مزد مرا بدهيد.» پس با سی تكه نقره[3] مزد مرا دادند. (خروج‌ 21:32; متیٰ 27:3) 13 خداوند به من فرمود: «اين مبلغ هنگفتی را كه در مقابل ارزشت به تو دادند، نزد كوزهگر بينداز!» پس من آن سی تكه نقره را گرفتم و آن را در خانهٔ خداوند نزد كوزهگر انداختم. 14 سپس عصای ديگرم را كه«پيوند» نام داشت شكستم تا نشان دهم كه پيوند برادری بين يهودا و اسرائيل شكسته شده است. 15 آنگاه خداوند به من فرمود كه باز بروم و به كار چوپانی مشغول شوم. اين بار قرار بود نقش يک چوپان بد را ايفا كنم. 16 او به من فرمود: «اين نشان میدهد كه من برای قوم، چوپانی تعيين میكنم كه نه به آنانی كه میميرند اهميت میدهد، نه از نوزادان مراقبت میكند، نه زخمیان را معالجه مینمايد، نه سالمها را خوراک میدهد، و نه لنگانی را كه نمیتوانند راه بروند بر دوش میگيرد؛ بلكه گوسفندان چاق را میخورد و سمهايشان را میكند. 17 وای بر اين چوپان وظيفهنشناس كه به فكر گله نيست! شمشير خداوند بر بازو و چشم راست او فرود خواهد آمد و او را كور و ناتوان خواهد ساخت.» 

Persian Contemporary Bible TM
Copyright © 1995, 2005, 2018 by Biblica, Inc.
Used with permission. All rights reserved worldwide.

“Biblica”, “International Bible Society” and the Biblica Logo are trademarks registered in the United States Patent and Trademark Office by Biblica, Inc. Used with permission.